صفحه اصلي              درباره سايت              کارگاه اينترنتي              سايت گروه فبک              عضويت و مشارکت              برنامه فبک در ايران                English 
کندوکاو فلسفي براي کودکان و نوجوانان
     

 

 

گفتگو با پروفسور  آن مارگارت شارپ

سعيد ناجي

 

 مرحوم پروفسور آن مارگارت شارپ يكي از چهره هاي سرشناس و موثر در شناساندن و توسعه ‌فلسفه‌براي‌كودكان‌و‌نوجوانان  بود. او از اعضاي اصلي و قديمي پژوهشكدة توسعه‌ و پيشبرد ‌فلسفه ‌براي كودكان‌و‌نوجوانان بود كه توسط پروفسور متيوليپمن  تاسيس شده، است.

وي 14 كتاب در ارتباط با فلسفه براي كودكان شامل مباحث نظري مربوطه، راهنماي استفاده از داستان هاي فلسفي براي كودكان و نيز 10 داستان فلسفي كوتاه تاليف كرده است و 35 مقاله در مجلات معتبر در رابطه با آموزش و پرورش و مسايل مربوطه، مانند فلسفه براي كودكان و كندو‌كاو فلسفي به چاپ رسانده است.

خانم شارپ از سال1976م (1354 شمسي) تا كنون موفق به بركزاري 50 كارگاه آموزش فلسفه به كودكان در آمريكا و 89 كارگاه در كشورهاي شيلي، سنكاپور، زيمباوه، تايوان، انگلستان، بلژيك، استراليا، روسيه، برزيل، مكزيك، آرژانتين، قبرس، بلغارستان، اسپانيا، ايسلند، يوگسلاوي، چين، كلمبيا و... شده است.

او مدت 30 سال است كه در دانشكاه هاي آمريكا به تدريس فلسفه آموزش و پروش، تفكر انتقادي، فلسفه براي كودكان و ... مشغول است. با او از طريق پروفسور ليپمن آشنا شديم. در بيشتر داستانهاي P4C همكار ليپمن و با ظرايف نظريات و كار او آشنا بوده است. گه‌گاه سؤالات پايان‌ناپذير مرا با هم جواب داده‌اند وگاه به مشورت. اهميت فوق‌العاده‌اي كه به پرسش‌ها و نقدها مي‌دهند، و زحماتشان براي ارائة پاسخ‌هاي دقيق و روشن بسيا ر قابل تقدير است.

برنامه فلسفه براي كودكان و نوجوانان برنامه‌اي است كه‌ در دانشگاه ايالتي مونتكليردر نيوجرسي شكل گرفت و هدف آن اصلاح وضعيت آموزش تفكر در آموزش و پرورش بود. اين برنامه طرحي براي آموزش در مدارس از دوران ابتدايي ارائه كرده است. طرحي شامل كتابها، برنامه‌هاي خاصي براي هدايت كلاس است. هر كتاب درسي داراي يك كتاب راهنما براي معلم است. معلمان بعد از تعليم ديدن در مراكز ويژه تربيت معلم، آمادگي لازم را براي اجراي اين طرح در كلاسها به‌دست مي‌آورند. در اينجا نقش معلم به كلي با سيستم آموزشي رايج متفاوت است و معلم ديگر نقش حاكم مطلق كلاس را ندارد.

شكل كلاسها نيز به كلي با توجه به هدف اين برنامه تغيير مي‌كند و به صورت حلقه كندوكاو  يا انجمن تحقيق درمي‌آيد كه در آن كودكان به دنبال كشف حقايق مناسب با خودشان، هميشه در حال كندوكاو مشترك هستند.

 

تقويت تفكر انتقادي، تفكر خلاق و تفكر مراقبتي/مسؤلانه  از ابتداي دوران كودكي،يكي از اهداف اصلي اين برنامه است. متناظراً داوري خوب، ابداعات خلاق و توجه مسوولانه به محيط و اطرافيان ويژگي‌هايي هستند كه اين برنامه در پي تقويت آنها در افراد است. نهايتاً، تربيت شهروندان معقول، خودآگاه، دقيق، مسووليت‌پذير اخلاقي، ‌اجتماعي، محقق و ... در اين برنامه پي‌گيري مي‌شود.

 

 ناجي: چرا در زمينه آموزش فلسفه، داستان های فلسفی موثرتر از متون فلسفی هستند؟

جان ديويی عادت داشت به مربيان يادآوری کند که تفاوت زيادي بين بسط وعرضه منطقي  يك درس و ارائة روانشناختي يا ارائه‌اي آن بنحوي كه كه بتواند به رشد فرد منجر شود وجود دارد.

متن فلسفی تلاشی است برای ارائه فلسفه به نحوی منطقی وجامع كه فاقد هر گونه تجربه ملموس است، در حالي که داستان فلسفی كوششي است كه كودكان را به كندوكاو در مورد مفاهيم و شيوه های فلسفی ترغيب مي كند. اين ترغيب از طريق جاي دادن مفاهيم و شيوه هاي فلسفي در خلال اتفاقات داستان است. اتفاقاتي كه بي واسطه با تجربيات كودكان درارتباط باشد. به عبارت ديگر، داستان، فلسفه را در قالب تجارب شخصيت های تخيلی ارائه می دهد.

اگر داستان ها در عين حال که ارتباط خود را با تجارب زندگی روزمره کودکان حفظ می کنند روي موضوعات يا حوادثی تمرکز داشته باشند که برای کودکان جذاب و مبارزه طلبانه باشد،آنها از داستانها لذت برده و ترغيب می شوند تا فکر کنند و برس و جو نمايند. هنگامی كه داستاني توسط كودكان مورد بحث قرار ميگيرد، به محمل/ وسيله نقليه اي تبديل مي شود كه كودكان _ و نه بزركسالان _ آن را كنترل مي كنند. برخلاف متون سنتی، داستان متعلق به کودکان است. آنها از داستان استفاده می کنند تا مفاد بحث را شکل دهند و پرسش های فلسفی خود را بيان کنند.

 

اما زمانی که با کودکان کار می کنيم دليل ديگری برای استفاده از داستان وجود دارد . نمی توانيم فرض را براين بگذاريم که کودکانی که به کلاس وارد می شوند می توانند فلسفی فکر کنند. آنها بايد ياد بگيرند چگونه اين كار را انجام دهند . يکی از راههای موثری که به آنها کمک می کند تا اين دانش عملی را کسب کنند، درگير کردن خود آنها- هم از لحاظ عاطفی و هم ذهنی- با زندگی شخصيت هايی است که نماد و الگويي براي كندوكاو و برس وجو هستند. لزومی ندارد اين شخصيت ها قهرمانان زن و مرد يا افراد شروری باشند که درادبيات کلاسيک کودکان وجود دارند بلكه مي توانند كودكاني معمولي مانند خود آنها باشند . اين شخصيت های تخيلی در کشاکش اتفاقات و مكالمات داستان يک استدلال، قياس و يا يک تمايز صحيح را شکل می دهند و يا پيشفرض ها و بيامدهاي (استلزامات) آنچه گفته شده را بررسی می کنند. آنها با تفکرات، گفته ها و اعمال خود نشان می دهند که به نظرات ديگران و خوب فكر كردن اهميت می دهند گو اينكه همواره در رفتار خودشان اين امر را رعايت نکنند . اگر بتوانيم کودکان را تشويق کنيم تا با فرآيند ذهنی اين شخصيت هاي داستان ارتباط برقرار کنند، آنها هم اين شيوه پرسش و پاسخ را در پيش می گيرند و هم برای آن ارزش قائل می شوند.

 

اين نوع نگاه به داستان به عنوان محرك و آماده كننده كودكان براي تفكر فلسفي با بيان مارتا نوسبام  درباره ارتباط ميان آموزش اخلاق و قضاوت اخلاقی و داستان، مطابق است. با توجه به اين نكته كه فلسفه بايد هم در امور عملي و هم در امور نظري وارد شود و مورد توجه قرار گيرد، نوسبام در اثر خود Loves Knowlege رويکردي متقاعد کننده در بارة قضاوت اخلاقی ارائه داده است. او اين امر را از طريق بيان يك زندگی خاص و شرايط دشوار و پيچيده برای شخصيت های داستاني خود انجام داده است.

 

"فلسفه بدون اينكه فرد را با سردرگمي ها، تعارضات و خطرات موجود در موقعيت هاي زندگي واقعي كه نياز به تأمل و تعمق دارند مواجه كند، بسختي ميتواند ارزش و زيبايي انتخاب درست به طرز انساني را نشان دهد.

تأملات و تصميم كيري هاي آدمي همواره جالشي براي شخصيت اوست جرا كه آدمي هميشه در مقابل شانس هاي متعدد و در ميان معماهاي هولناك قرار دارد واين خود سرچشمه زيبايي و غناي اين تصميم گيري ها و ملاحظات است. (و به خاطر عدم توجه به زندگي واقعي و شرايط دشوار آن است كه) متون فلسفي قديمي در بيان اين زيبايي ناتوان هستند.

 

همه کودکان به صورت آگاهانه يا ناآگاهانه به سمت بهتر قضاوت كردن كشيده مي شوند. اين امر شامل تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتي/ مسوولانه درباره ابعاد مختلف تجربه انساني است، مسايلي كه کتب سنتی فلسفه موجب برانكيخته شدن آنها نمي شد. کودکانی که در حال ايجاد حلقه هاي كندوكاو فلسفي هستند، به نوبه خود براي بيان سوالات و كندوكاوهايشان از داستان استفاده خواهند كرد. آنچه به‌عنوان تأمل در مفاهيم سؤال برانگيزز داستان شروع مي شود كودكان را به دقت و توجه در پرسشها و انديشه هايي كه از تجربيات خود كودكان نشأت مي‌گيرد سوق ميدهد. خوداين داستانها به محمل يا وسيله نقليه اي براي جوانان تبديل مي شود كه آنان را با خود به قلمرو جستجوي فلسفي مي برد. طوري كه آنها مي توانند ارتباط بين توانايي كند وكاو كه در آنان در حال بيشرفت است و توانايي بهتر قضاوت كردنشان در زندگي روزمره را درك كنند.

 

ناجي: چه ويژگی ها، عناصر و اجزايی بايد در کتاب های فلسفه برای کودکان مورد توجه قرار گيرد؟

 

- (1) هر صفحه بايد شامل مفاهيم فلسفی گوناگونی باشد كه براي اكثريت كودكان آن سن و سال مشترك بوده، نزديك به تجربه هاي آنها و از همه مهمتر بحث برانگيز باشد. اين مفاهيم بايد آن قدر واضح باشند که به آساني توجه آنها را به خود جلب كند.

 (2) هر فصل بايد سوالي را در مورد يكي از مولفه هاي جستجوي فلسفي مطرح كند. براي مثال سعي در شناساندن اين داشته باشد كه يك دليل و يا يك استنتاج خوب كدام است و يا اينكه يك سوال مهم چيست.

 (3) هر داستان بايد دارای كودكاني به عنوان شخصيت های داستان باشد كه فرايند يك جستجوي فلسفي را شبيه سازي ميكنند . پرمايگی و پيچيدگی گفت وگوهای فلسفی، تفاوت نقطه نظرها، تجزيه و تحليل استنتاج‌ها، علت ها، فرض ها و قياسها، ارائه مثالهاي نقض، موقعيت های گوناگون و فرآيند خود اصلاحی که در ميان كودكان اجتماع نيز جريان دارد.

 (4) هر داستان بايد خصوصياتي كه لازمه توجه بالنده، احترام و حساسيت نسبت به شيوه های فلسفی و توجه به نقطه نظرات يکديگر است را شبيه سازي كند.

 (5) هر داستان بايد حساس بودن نسبت به احساسات يکديگر و چگونگی تاثير اين احساسات در نظريات ارايه شده در يك كفتكوي فلسفي را شبه سازي كند.

 (6) هر داستان بايد يک كندوكاو مشترک و منسجم را كه هدفش كامل كردن نظرات يكديگر است شبيه سازي كند. اين جستجو (كندوكاو) حاصل كار گروه است در عين حال كه يک نوع حس اعتماد، توجه و انسجام در گروه بوجود أمده است.

 (7) اگر چه يک داستان فلسفی می تواند تنها به يک موضوع فلسفي بپردازد (برای مثال من در کتاب  ناکيشا و جسی    (که به سنين 5 تا 6 سال اختصاص دارد، تنها روی فلسفه بدن تمرکز کردم )، اما بايد تا آنجا که امکان دارد ابعاد مختلف فلسفي را شامل شود (اعم از فلسفه اخلاق، منطق، زيبايي شناسی، معرفت شناسی، متافيزيک و ...)

 (8) هر داستان بايد مفاهيم و شيوه هاي فلسفي را به طرز عميقي در خلال تجربه روزانه کودکان داستان قرار دهد که دانش آموزانی که کتابها را می خوانند احساس کنند درک معني اين مفاهيم و آنچه اين شيوه ها در مسير دستيابي به معانی مي‌زاياند واقعا اهميت دارد،

(9) با پرداختن به تاريخ فلسفه هر داستان بايد ديدگاههای مختلفی درباره مفاهيم و شيوه های فلسفی ارائه دهد تاکودکان تشويق شوند در گفت وگوهای فلسفی شركت كنند و خودشان درباره اين مفاهيم _و نقشي كه آنها در برداشتشان نسبت به خودشان و دنيا دارند _ بيانديشند. اين ديدگاههای مختلف می تواند توسط شخصيت های مختلف داستاني كه هر يك زباني متناسب با سن خود دارند بيان شوند

 (10) هر داستان بايد فرآيند قضاوت کردن را با تمام پيچيدگی اش نشان دهد، (كودكاني را نشان دهد كه در تفكري انتقادي، خلاق و مسوولانه شركت مي كنند)،

(11) همچنين هر داستان بايد کودکانی را توصيف کند که در كنار رشد شناختي و ادراكي از نظر عاطقی و اجتماعی نيز رشد می کنند.

(12) هر داستان بايد يک معلم بزرگسال را به عنوان تسهيل کننده مسائل فلسفی در داستان جای دهد . اين مربی بايد به اندازه هر کودکی به نتيجه پرسش ها و پاسخ ها علاقمند باشد. چنين مربی بايد از سخنرانی خودداری کند و پرسش و پاسخ فلسفی را برای کودکان به شيوه ای شکل دهد که آنان بتوانند اين عملکرد را ملکه ذهن خود کرده و خودشان شروع به تمرين کنند. معلم فلسفه خوب بايد از نظر فلسفی نقشي بسيار كمرنگ داشته باشد و به پرسيدن سوالات بسيار علاقمند باشد. به هر حال معلم های فلسفی از لحاظ آموزشی قوی هستند، و به كودكان در پرورش دادن مهارت هايي که برای انجام يک كندوكاو فلسفی مفيد است كمك مي كنند . آنها می دانند چگونه اين مهارت ها را به نمايش بكذارند و اكر كودكان نتوانند نقش خود را خوب ايفا كنند أنان سريعا از نقشي به نقش ديگر مي روند تا آنرا به نمايش بكذارند. براي مثال اكر كودكان در مورد فرض هاي بحث سوال نكنند و يا قياسي را زير سوال نبرند أنان اين كار را انجام مي دهند.

 اين بدان معنا نيست که بگويم تمام معلمان فلسفه اي كه در داستان ها هستند  بايد چنين شخصيت يا سبک فلسفی داشته باشند. برخی از آنان می توانند مقرراتی، جستجوگر، جدی، دوستدار سرگرمی، بد اخلاق، اجتماعی، جوان، آرام، ترسو و محتاط تر از ديگران باشند، اما خصوصيت مشترک آنان شگفتی و کنجکاوی خاص برای پی بردن به مسائلی است که فکر می کنند واقعا اهميت دارد و هيچ گاه تصور نمی کنند که جواب اين مسائل سوال برانگيز فلسفی را می دانند . علاوه بر اين، معلمان بايد به انديشه ها و احساسات کودکان احترام بگذارند و همچنين توانايی ايجاد يک محيط باز و سرشار از اعتماد را داشته باشند.

 

 

 * چه تفاوتی بين اين نوع داستان و ديگر انواع داستان در سطح کودکان وجود دارد؟

 

داستان فلسفی برای کودکان گونه ای (genre) تازه با هدفی خاص است: اين هدف، دعوت کودکان به شرکت در گفت وگوی فلسفی درباره مفاهيم مهم، بحث انگيز و معمول - که جزيی از تجربه زندگی انسان محسوب می شود- است. از اين رو آنها يک هدف قوی آموزشی را دنبال می کنند که اغلب به مفاهيم فلسفه سنتی و راهبردهايی می پردازد كه از يک طرف ابعاد سنت فلسفي را نشان دهد و از طرف ديگر انواع انديشه ها و سبک های تفکر که مورد استقبال کودکان است را دنبال می کنند. اين داستان ها با کتابهای راهنمايی کامل می شوند که:

 الف) انديشه ها و مفاهيم اصلی را به معلمان نشان داده و موضع گيري هايي كه در موقعيت های مختلفی در تاريخ فلسفه وجود داشته است ارائه می دهند،

 ب) برای معلم ها تمرين و موضوع بحث فراهم می کنند، که اين امر از يك سو تلاشی برای بازسازی تاريخ فلسفه محسوب می شود و از سويي ديگر كودكان را در يك جستجوي فلسفي شركت مي دهد تا رابطه مفاهيم مختلف فلسفي را در تجربه هاي خود جستجو كنند.

 ج) همجنين کتاب های بايد تمرين های گوناگونی را پيش روی دانش آموزان و معلمان قرار داده، برای آنها موضوع بحث فراهم کرده و آنها را ياری كنند تا تفكر خود را برورش دهند و نسبت به فرآيند برسش و باسخ و جكونكي جلو رفتن آن آكاه باشند. نتيجه اين آكاهيي كه فرد نسبت به تفكر خود دارد،خود-اصلاحي است كه خود يكي از مهمترين خصايص تفكر انتقادي است. 

 

ادبيات کهن چنين هدف آموزشي را در رابطه با کودکان دنبال نمي كند،آنها همچنين داستانهایي همراه با راهنما نيستند که به منظور درگير کردن کودکان با تفكر فسلفي دريک سطح بسيار هوشمند تهيه شده باشند. هرچند برخی بر اين باورند که نزديك شدن به مسائل فلسفی از طريق ادبيات کهن ساده تر از کار کردن با چنين داستانها و راهنماهای هدفمندي است اما من شک دارم که اعتقاد آنها درست باشد. در بيشتر کشورها معلمان فاقد هنر كندوكاو فلسفی هستند و براي اين كار آموزشي نديده اند. جست و جوي ابعاد فلسفي يك متن ادبي _ و سپس آموزش آن به كودكان _ نيازمند مهارتي است كه نمي توان داشتن آنرا بديهي فرض كرد، به خصوص با وجود پيچيدكي هايي كه يك متن ادبي خوب دارد.

 

در حالی که بررسی طرح داستان و تحول شخصيت ها از اهداف علاقمندان به ادبيات است آنچه در فلسفه مورد توجه قرار می گيرد، شيوه های تفکر و انديشه است که در سطح زيرين داستان نهفته است. ادبيات استاندارد به اين منظور نوشته نشده است كه ابزارهاي مورد نياز تفکر فلسفی را براي خواننده فراهم كند و آنها را به او آموزش دهد. اين نوع ادبيات سروكاري باتشكيل مفاهيم و تجزيه و تحليل، سوالات نامحدود، گفت و گو، پردازش فرضيات بديع راجع به ماهيت اشياء، پی بردن به ساختار برهان و دليل و استدلال سفسطه آميز ندارد. اين مسايل بيشتر مورد توجه يك بحث فلسفي است نمي توان فرض كرد كه دانش آموزان و معلمان خودبخود در طي تجزيه و تحليل يک اثر ادبی آنها را بدست مي أورند. حتي درك اينكه يك مفهوم خاص بحث برانگيز و در نتيجه شايسته كاووش و جستجو است چيزي است كه با تمرين بدست مي آيد.

متون داستانی فلسفه برای کودکان به عنوان ابزاری مناسب برای انجام پرسش و پاسخ عمل می کند چون :

 (1)آنها بدون برجسته كردن و اشاره مستقيم به كودكان و مشكلات آنها، برده از احساسات ابتدايي كه هر كودكي ممكن است داشته باشد بر مي دارد و امكان بررسي آنها را فراهم مي كنند. بدين ترتيب کودکان می توانند درباره منطقي و قابل درك بودن احساسات شخصيت داستان صحبت کنند و با كمك هم تلاش كنند تا بفهمند كه چرا احساسات خودشان مانند احساسات شخصيت هاي داستان است.

 (2) علاوه بر ارزش داستانها به عنوان يک نوع هنر، تفكر فلسفی در اين داستانها همچون مهارتی توصيف شده که به سادگی قابل تدريس و آموختن است.

(3) داستانها، مفاهيم، شيوه ها و موقعيت های فلسفی را در بافت زندگی واقعی ارائه می کنند که به سادگی قابل انتقال به کودکان است.

 

 

به طور خلاصه من نمي گويم كه معلمان و كودكاني كه از ادبيات استاندارد (كلاسيك) استفاده مي كنند قادر نيستند كه به آنجه كه قلب يك كندوكاو فلسفي است مسلط شوند. اما فكر مي كنم اين روش در مقايسه به متون داستاني فلسفي كه هدف آن آموزش است روشي بسيار دشوارتر است. و اين هم بسيار محتمل است كه بعد فلسفي گفت و گو ما را به اين سمت ببرد كه متن ادبي را تجزيه و تحليل كنيم يا به " تفسير متن" روي بياوريم.

 

 

* تفاوت بين داستان های فلسفی برای کودکان و داستان های فلسفی همچون دنيای سوفی اثر يوستين گوردر  چيست؟

 

- دنيای سوفی داستان مبتکرانه است که قصد دارد کودکان را با تاريخ فلسفه آشنا کند. داستانهای فلسفی برای کودکان سعی دارند کودکان را وادار کنند که خودشان به فلسفه بپردازند. آنها تاريخ فلسفه را به نحوي باز سازي مي كنند كه كه تغييرات تاريخ فلسفه لابه‌لاي تجارب كودكان داستان اتفاق مي افتد. اين بازسازی فرآينده پرسش و پاسخ را مدل سازي مي كند، مفاهيم مطرح شده كودكان را به سوال كردن برمي انگيزاند و ارتباط برقرار كردن آنها را در كلاس تسهيل مي كند و آنها را برمي انگيزاند كه روش فلسفي را وارد زندگي روزمره خود كنند.

 

* شما چند داستان و داستان کوتاه در مجموعه های مختلف نوشته ايد. چطور امکان دارد در هر صفحه اين داستانها مسائل، رابطه ها و معانی فلسفی را به صورت پنهانی به کودکان ارائه کرد؟

 

من چند داستان کوتاه فلسفی نوشته ام و سه برنامه در زمينه آموزش فلسفه به کودکان طرح ريزي كرده‌ام. کتاب بيمارستان عروسك  و ناکيشاوجسی برای کودکان 4 تا 6 سال، و هانا  به همراه راهنمای آن، شكستن‌دور‌باطل  برای سنين آغاز نوجوانی در نظر گرفته شده است. بيمارستان عروسك به همراه راهنمای آن فهم دنيای من به شيوه های پرسش و پاسخ گروهی پرداخته و در عين حال به کودکان کمک می کند تا از مفاهيم محوري فلسفه مثل وجود، واقعي، خوبی، زيبايی، درستی و هويت آگاه شوند . ناکيشا و جسی دنباله داستان بيمارستان عروسك به همراه راهنمایش، نيازهاي‌مادي‌دنيای‌من  به فلسفه يا شناخت بدن اختصاص دارند، در حالي که همزمان توجه کودک را به مفاهيم فلسفی كه مخصوص سن خاصي نيستند همچون : عشق و دوستی، دلسوزي و همفكري، تفکر، خود، آگاهی، زمان و روابط ماجراجويانه که دنيای آنها را به وجود آورده است جلب می کنند. اين اثر خاص به همراه هانا (برنامه کودکان در مقطع متوسطه) از اين نظر كه به يك مشكل اجتماعي يعني كودك آزاري نيز مي بردازد متفاوت با بقيه هستند. اينها قسمتي از پروژه تراورس  در استان كبك كانادا (كه مجموعا هفت برنامه است) مي باشد كه هدف آن آگاه كردن كودكان از مشكل كودك آزاري و روش‌هايي است كه به وسيله آنكودكان بتوانند مانع اين شوند كه مورد آزار قرار بكيرند. آنچه اين خط مشي را متفاوت مي كند اين است كه به جاي ارايه فهرستي از قوانين كه بايد رعايت شوند، كودك آزاري توسط ارايه فلسفه بدن و مفاهيم فلسفي اي كه مخصوص به سني خاص نيستند و در تجربه كودكان وجود دارند، معرفي مي شود. علاوه بر اين زمينه ای فراهم می شود تا كودكان به صورت خودآگاه مهارت های گوناگون تفکر انتقادی، تفکر خلاقانه و تفکر مسوولانه را تمرين کنند و در عين حال حول مفاهيمي مانند روابط غيرعادلانه كاوش و تفحص كنند.

 به هر حال من چه در حال نوشتن يك داستان فلسفی باشم و جه داستان كوتاه فلسفي تا وقتي كه داستان من با سوالات كودكان، حيرت و سرگشتكي و تجربه روزمره آنها سر و كار دارد مطرح كردن يك سري مفاهيم فلسفي اجتناب ناپذير خواهد بود. كدام كودك است كه به مسايل دوستي علاقمند نباشد؟ كدام كودك است كه به روابط خانوادكي، زمان، مكان و چيزي كه يك شخص را به يك شخص تبديل مي كند علاقمند نباشد؟ از طرف ديگر، داستانهای کوتاه معمولا توجه کمتری به شيوه ها و راهبردهاي فلسفی دارند . در اين جا است که راهنماهای ضميمه داستان کوتاه بايد تمرينهاي مختلفي را درباره استدلالهاي خوب، تمايز گذاشتن، قياسهاي خوب، استنتاجهاي خوب، بيدا كردن بيش فرض ها و همچنين سفسطه هاي منطقي معرفی کنند.

آنچه فرد معمولا از خواندن داستان کوتاه بدست می آورد فرصت تمركز بر یرسشي است كه برايش مهم و معنادار است. برای مثال، به یاد می آورم داستان کوتاهی درباره اينكه «چرا مردم بچه دار می شوند؟» نوشتم. این داستان از يك سو، فرصتی را برای بررسی پرسشی که بسیاری از کودکان به آن علاقمند هستند فراهم كرد و از سويي ديكر به من این امکان را داد تا مفاهیمی را همچون طبیعت، عشق و روابط عاطفي را مطرح کنم و در عین حال در خلال داستان ساختار و چكونكي تشكيل يك استدلال خوب را نشان دهم.

 

 

 * با توجه به اين امر که کودکان در هر سنی نياز خاص خود را دارند، تفاوت کتابهايی که در ارتباط با سنين مختلف کودکان نوشته می شود چيست؟

 

اگر کسی ساختار داستان های فلسفی کودکان را مورد بررسی قرار دهد به سرعت متوجه می شود که مفاهيم فلسفی بارها تکرار شده اند. چه اين داستان ها برای کودکان چهار ساله نوشته شده باشد چه نوجوان 18 ساله. دليل اين امر اين است که اکثر مفاهيم فلسفی مربوط به سن خاص نستند. هنگامی که شروع به صحبت کرده و می خواهيم دنيا را بهتر درک کنيم به اين مفاهيم نياز داريم . حتی اگر کودک سه ساله باشد، بايد مفاهيمی چون دوست، والدين، خود، بدن، خوبی، ذهن، زيبايی، زمان و حقيقت را بشناسد. در اکثر موارد کودکان با اين مفاهيم کارآمد از طريق روانشناسي عاميانه اي كه در خانواده و محيط اطرافشان وجود دارد أشنا مي شوند. اين امر زمانی رخ می دهد که کودکان شروع به فلسفه بافي با دوستان خود می کنند و متوجه می شوند که اکثر اين مفاهيم بحث برانگيز هستند و نگاه بسياري از مردم به مسايل متفاوت از نگاه آنها است. اين وضعيت گيج کننده است که گفت وگوهای عمومی فلسفه را شکل می دهد.

از طرف ديگر، ترتيبي براي معرفی مهارت های تفکر، شيوه ها و راهبردهاي فلسفي وجود دارد. چرا هيچ کس تمام اين مفاهيم را در اولين کتاب خود برای کودکان چهار ساله جای نمی دهد؟ به دليل اين که تنها ثمره آن گيج و سردرگم كردن كودك است. اما اين به آنمعنا نيست که کودکان چهار ساله نبايد در اين گونه مهارت ها فعاليت داشته باشند : تنها چيزي كه وجود دارد اين است كه آنها كاملا غير أكاهانه اين كار را انجام مي دهند و نمی توانند تشخيص دهند که چه زمان از پس از مهارت ها خوب بر می آيند چه زمان بد.

 

بنابراين در کتاب بيمارستان عروسك برای سنين چهار تا پنج سال روی دو مهارت تمرکز کردم : معرفي تناقض و تفکر فرضيه بردازانه به همراه مفاهيم استدلال صحيح، علت و معلول و معيارها براي كودكان . در کتاب جس و ناکيشا استنتاج ادراکی را کانون توجه خود قرار دادم و در عين حال در زمينه تفکر فرضيه بردازانه و تناقض تمرين هايی ارايه دادم. در کتاب  الفی  تفاوت گذاری و مقايسه را مورد توجه قرار دادم. کتاب  کيو وگاس  در مورد مهارت های تفکر مثل شمول   و مانعت الجمع بودن  و کشف پيشفرض ها بحث می کند. در کتاب پيكسي  به استدلال قياسی پرداختم، در حالی که در کتاب‌ کشف‌هری‌استوت‌لمير  استدلال صوری، تغيير عقيده صوری، استدلال قياسي، منطق نسبت‌ها سفسطه های بی قاعده، تناقض و تفکر فرضيه پردازانه را مد نظر قرار دادم.

 

آخرين مورد در اين خصوص اين است كه بسياری از مردم اشتباها فکر می کنند داستانهايی که به کودکان کم سن و سال اختصاص دارد کمتر بايد به مفاهيم انتزاعی و مجرد توجه کند، در حالی كه كاملا برعكس است. کودکان کم سن و سال قدرت تشخيص بزركسالان را ندارند. آنها دنيا را به صورت يك كليت مي بينند و تعجب می کنند چرا همه چيز اين گونه است و مي خواهند بدانند ارتباط اجزا با كل چگونه است. از آنجا که آنان در فرآيند يادگيری زبان هستند، قادر نيستند به سرعت برای سوالاتشان از طريق بازی های زبانی يا اشاره به آنچه فکر می کنند واقعی است جواب پيدا کنند. يک كودك مانند يك فيلسوف علم مطمئن نيست که چه چيزی واقعی است يا چگونه يک موضوع واقعی می شود. بدين ترتيب آنها برای بيان آنچه می تواند تحت شرايط مختلف رخ دهد آزاد تر می انديشند و آماده پذيرش دنياهای احتمالی و راه حل های جايگزين برای مسائل غامض هستنند.

 

 

 * چه روش هايی در فلسفه برای کودکان به کار گرفته می شود تا استدلال و قضاوت به آنها آموزش داده شود؟ چه تفاوتی بين اين روش و روش آموزش به بزرگسالان وجود دارد؟

 

- بزرگسالانی که می خواهند با کودکان فلسفه کار کنند به همان روش کودکان استدلال و قضاوت صحيح را می آموزند:

(1) از طريق داستانی سوال برانگيز که خواننده را به پرسش وا می دارد،

 (2) از طريق جمع کردن گروه دوستان برای پرسش و پاسخ که در آنهر کس ياد می گيرد به حرف های ديگران گوش کند، سوال بپرسد، به دنبال معيارها باشد، استدلال کند، پيشفرض ها را آشکار کند، انديشه ها را شکل دهد، برای بررسی استنتاج های ديگران مثال های نقض ارايه دهد، ديدگاههای مختلفی پيشنهاد کند، قياس هاو استنتاجات ديگران را نقد کند، نقطه نظرات ديگران را درک کند، مفاهيم وروابط جديدي بوجود آورد و حساسيت نسبت به احساسات ديگران را در خود برورش دهند، در مورد لازمه هاي پرسش و پاسخ و به ويژه خود اصلاحی و دنبال کردن نتايج تحقيق علاقه نشان دهد،

(3) از طريق شركت جستن و دركير شدن با تفکري خلاق، تفکري انتقادی و تفکري مسوولانه : که اين امر آگاهی از معيارها و ضوابط بحث، زمينه بحث و وجود نياز به خود اصلاحی است ؛ فکر کردن بر حسب احتمالات مختلف و در آوردن بيامدهاي  قضاوت های شخصی از نظر تاثيري که به طور کلی بر روی شخص، ديگران و طبيعت می گذارد.

 (4) از طريق بوجود آوردن وضعيت و حالتي كه به يك  كندوكاو جمعی رهنمون شود: با دقت گوش دادن، همفکری خلاق در مورد نقطه نظرات ديگران، تحمل نظرات مختلف، داشتن حس کنجکاوی، شگفت زدكي، مهربانی نسبت به ديگران، پرسيدن سوالات انتقادی، تفکر مسوولانه، اكتشاف و درنكي عقلاني، تواضع خردمندانه، حس يكانكي و يكدلي با ديگر افراد گروه، تفکري همراه با در نظر كرفتن احتمالات، طرح ريزي دنياي أداستاني و شخصيت های آداستانی، بسط علاقه به مساوات طلبی و عقلانيت.

 

* پيشنهاد شده داستان های فلسفی برای کودکان ترجمه شود؛ اما در اين راه مشکلات بسياری وجود دارد. در داستانها ارزش های اخلاقی وجود دارد که کودکان برخی کشورها با آن احساس قرابت نمی کنند. همچنين امکان دارد مسائل فرهنگی داستان با ارزشهای اخلاقی کشورهای مختلف متناقض باشد. چطور می توان بر اين مشكلات غلبه کرد؟

 

- اين داستان ها نه تنها بايد ترجمه شود، بلکه با فرهنگ کودکان تطبيق داده شود . مسائلی در کشور های خاصی نبايد مطرح شوند و يا أداب و اتفاقات خاصي كه در يك قصه أمده در كشور ديگري ممكن است اصلا وجود نداشته باشد، اين وظيفه مترجم خواهد بود که مسائل نزديک را جايگزين کند. اما بايد دقت کرد اين جايگزينی باعث بوجود آوردن همان بحث در ميان کودکان شود. منطقی است که هنگام ترجمه موارد خاصی تغيير می کنند تا با فرهنگ همخوانی داشته باشد . اسم شخصيت ها، غذاها و بازي ها بايد با جامعه ای که کودک در آن زندگی می کند مطابقت داشته باشد. اين تکنيک ها و مهارت ها به مترجم مربوط می شود.

 

اما با توجه به اهداف اصلي فلسفه برای کودکان كه بر روی كندوكاو جمعی و رسيدن کودک به مرحله تفکر درباره مفاهيم و شيوه هاي فلسفی تاكيد دارد  می توانم موارد را اضافه کنم :

 بين ارزش هاي رويه‌اي و ارزشهاي ذاتي تفاوت زيادي وجود دارد و اين امر صادق است که فلسفه براي کودکان (و شايد قست اعظم فلسفه) ، تعهدي در زمينة ارزش‌هاي رويه‌اي به وجود مي‌آورد: پرسش کردن، مساوات طلبی، تبليغ و القا نكردن تفكري خاص، قضاوت انتقادی، پرسشگري بدون محدوديت، خود اصلاحی و روش هاي دمكراتيك. اين ها معيارهاي حاكم بر نحوة پيشبرد فرايند تفکر فلسفي در کلاس درس، نحوه انجام تفکر گفتماني و نحوة انجام کندوکاو مشترک است.

 

اما و بحث درباره اينكه تفكر محاوره اي (تفكري كه نتيجه گفت و گو است) و كاوش گري جمعي جه چيزي است هميشه باز و بي انتها است.  فلسفه براي كودكان آنها را ترغيب مي كند تا (الف) راجع به آنچه ديگران در مورد مسئله ای گفته اند کنجکاوی کند. (اين موارد شامل فلاسفه گذشته هم می شود حتی اگر کودک نداند اين کلماتی که شخصيت های تخيلی به زبان می آورند کلام اسپينوزا، ارسطو، يا مارکس است)، (ب) راجع به اين که ديگر افراد در رابطه با اين مساله چه فکری می کنند کنجکاو شود، (ج) درگير پرسش و پاسخ های جمعی شود و درباره موضوع مورد بحث فکر کند، و در نهايت (د) قضاوت كند . اين قضاوت در واقع أشكار مي كند كه نظر كودك در مورد مساله مورد بحث چيست.

 

برای مثال مسائلي مانند دوستی، طلاق، دزدی، دروغ گويی، كودك آزاري و استثمارگري در بافت داستان های فلسفی قرار می گيرند، سپس كودك به كاوش در اين مفاهيم مي پردازد و درباره جامعه و انسان داستاني، درك متقابل و همدردي، استدلال صحيح و انسجام و يكبارچگي  فكر مي كند و زمينه و بستر، نتايج، طرح و نقشه كلي آنها را در نظر مي آورد. و سرانجام كودك خودش تصميم مي گيرد که آيا در اين وضعيت خاص موجود در داستان دروغ گويی، طلاق يا دزدی كار درستي بوده است يا خير.

 

به عبارت ديگر، برنامه فلسفه برای کودکان به آنها نمی گويد به چه چيزی فکر کن . در نهايت اين امر به خود کودک بستگی دارد. بلكه فلسفه براي كودكان ابزار عقلي، اجتماعی و عاطفی را كه براي فكر كردني خردمندانه و مستدل لازم است در اختيار کودک قرار می دهد و به وسيله كاووش كري جمعی در کلاس او را ترغيب مي كند تا با تعهد و شجاعت أنگونه كه فكر مي كند رفتار كند.

 

* شما چندين کتب راهنمای معلم (برای کتابهای داستان فلسفی) که صدها تمرين فلسفی را در بر دارد نوشته ايد. لطفا درباره تجربه خود و مفاد لازم براي اين گونه راهنماها و جكونكي به كار كيري آنها صحبت کنيد.

 

من با همکاری پرفسور متيوليپمن روی چند راهنما کار کرده ام و سه راهنما درباره فلسفه برای کودکان را به تنهايی به رشته تحرير درآورده ام. در ابتدا بايد بگويم که از پرفسور " ليپمن" درس های بسياری آموختم. چگونگی ايجاد تمرين و بحث هايی که حقيقتا انديشه فلسفی و خود اصلاحی را در كودكان ترويج می دهد. تجربه نوشتن راهنماها به دلايل زير بسيار غنی و رضايت بخش بوده است :

(الف) ترغيب شدم که تاريخ فلسفه را دوباره مطالعه کنم و به اين مطلب توجه کنم که فيلسوفان مختلف در مورد مسائل فلسفی مختلف چه گفته اند،

(ب) به هزاران شيوه فلسفی مختلف توجه کردم و راجع به اين که چگونه آنها را معرفي كنم تا كودكان بتوانند آنها را تمرين كنند ودر عين حال به تجارب خودشان نيز مربوط باشد، بسيار فکر کردم،

(ج) دوباره راجع به هنر پيچيده و فوق العاده تدريس و تمام لازمه هاي آن خوب فکر کردم (د) به معلمان کمک کردم تا در کلاس گفت وگوهای فلسفی مفيد انجام دهند،

(ه) مجبور شدم به صحبت های کودکان در محيط های غير رسمی گوش دهم : چگونه آنها از کلمات و مفاهيم استفاده می کنند و چگونه سعی می کنند استدلالی انجام دهند که براي خودشان و ديگران با معنا و متقاعد كننده باشد.

(و) خلاقيت مرا به نحوی مورد استفاده قرار داد که فعاليت های متعددی از جمله ايفای نقش کردن، ادا درآوردن، آواز خواندن، نقاشی و ديگر صورت های ارتباط فلسفي را انجام دهم،

(ز) مجبور شدم انديشه های فلسفی را به نحوی به معلم ها توضيح دهم که به تاريخ فلسفه وفادار بمانم در عين حال به زبانی باشد که معلمان درک کنند و به تجارب آنها و کودکان مربوط باشد،

(ح) هر چقدر بيشتر درگير نوشتن راهنماها شدم بيشتر متوجه شدم که قسمت اعظمی از فلسفه توانايی پرسيدن سوال مناسب در زمان و شرايط مناسب است،

(ط) نوشتن طرح و برنامه بحث ها پيچيدگی و زيبايی فلسفه (هنگامی که به خوبی انجام می شود) را مشخص کرد . به عبارت ديگر، يک بعد زيباشناختی قوی در گفت وگوهای جمعی فلسفی وجود دارد که می توان آن را أكاهانه كرد و به عنوان ابزار ارزيابی دانش آموزان از گفت وگوهای خودشان از آن استفاده كرد.

 (ی) احترام من نسبت به عمق، پتانسيل هاي تفکر و كندوكاو، قضاوت خوب در کودکان _وقتي ياد مي كيرند چگونه از يکديگر سوال كنند و به كاوش گري ببردازند_ بيشتر شد.

 

*اگر مطلبي براي افزودن است بفرماييد

 

در پايان سخن می خواهم تاکيد کنم كه برداختن كودكان به فلسفه فقط در صورتي ممكن است كه کلاس ها از شکل سنتی آن _ كه قدرت دست يك نفر يعني معلم است _ به حلقه هاي دمكراتيك كلاسي كه جايي براي پرسش و كاووش كري است تغيير شکل بدهند.

اين حلقه ها را يک گروه از کودکان تشکيل می دهند که درباره مسائل معمول و سوال برانگيز از يک ديگر سوال می پرسند، دليل ارايه می دهند، مثال نقض می زنند، درباره پيشفرض ها و استنتاج هايشاي يكديگر سوال می کنند، يکديگر را تشويق می کنند تا دلايل بهتری برای نظرياتشان ارايه دهند، راه حل هاي مختلف برای مشکل مورد بحث پيشنهاد می کنند، به عنوان يک شخص به يکديگر احترام می گذارند و پرس و جو را _ به هر جا كه برود _دنبال می کنند. به طور هم زمان کودکان با کار گروهی آشنا می شوند تا اين که همواره بر افکار خودشان اصرار ورزند. آنها رفته رفته ياد می گيرند چگونه با يکديگر معناي مفاهيم فلسفي را شکل دهند و به تجديد نظرهاي أكاهانه اي كه در نظرات خود مي دهند وفادار بمانند و مسووليت آن را قبول كنند. اين فرايند ساختن و تجديد نظر كردن در معناي مفاهيم فلسفي و در نتيجه شكل كيري جهان بيني و نقطه نظرات فرد يكي از كارهاي دشوار كندوكاو جمعي است.

حلقه كندوكاو کلاس کودکان را قادر می سازد كه زندگی در يك محيط سرشار از احترام متقابل، گفت وگوهای قانونمند و كندوكاو جمعی بدون تقلب و استبداد را تجربه کنند. چنين الگويی زمينه تمرين مستقيم وضعيت های خاص را فراهم می کند : وابستگی و ارتباط متقابل همه شرکت کنندگان برای آرامش جمع، حفظ مفاهيمی که ارزش تلقی می شوند، تحمل ديدگاههای ديگران و برورش توجه و علاقه نشان دادن. حلقه های كندوكاو در بهترين حالت خود کودکان را مجذوب و متوجه تجارب معرفت شناسی، اخلاقی، زيباشناسی و دموكراتيك می کند که اين تجارب بدست آمده در گروه زمانيكه كودكان با حوادث احتمالي جديد، مناسبات و ارزش هاي جديد روبرو مي شوند به كمك آنها ميآيند.احساس حساسيت روزافزون به يکديگر، تمييز و فرق قائل شدن مابين اجزا و کل، دستكاري خلاقانه اجزاء براي دستيابي به معنا، همگي به آگاهي وكيفيت اين توجه و مجذوبيت بستگي دارد. هر قدر که کودکان نسبت به ابعاد مختلف حلقه پرسش و پاسخ آگاه شوند، بيشتر به شکل برگزاری، روش ها و نتايج آن اهميت می دهند.

 

آنچه كه توجه كودكان را جلب مي كند و به آن علاقه نشان مي دهند براي خودشان و ديگران آشكار مي‌كند كه جه چيزي واقعا براي آنها مهم است. توجه کردن نقطه مقابل  بی تفاوتی است. توجه کردن منشاء دوستی، عشق، ارزش، تعهد، محبت انسانی و دلسوزی است. چنين توجهي شخص را با عقيده راسخ پيوند می زند. هنگامی که جنين بيوندي بوجود أمد کودکان ترغيب می شوند براساس اعتقادات خود عمل کنند. هنگامی که کودکان به مسئله ای توجه کنند احساس می کنند بايد کاری در ارتباط با آن انجام دهند و اگر مشكل و ابهامي وجود دارد آن را برطرف كنند. آنها بايد به قضاوت دست زده و سپس عمل کنند.

ترويج چنين توجه و مراقبتي مهم است چرا که بدون آن تفکر ارزشمند و تفکر اخلاقی غير ممکن می شود. در كنار اين همه ثروت و تكنولوژي اين دغدغه برای جوانها وجود دارد که شايد در نهايت هيچ چيز مهم و با ارزش نباشد. خطر اين احساس ايجاد بي تفاوتي، عدم مشاركت و توسل به محرك هاي بيروني [مانند مشروبات الكلي، مواد مخدر و ...] است. اگر کودکان واقعا به هيچ چيز جز زنده ماندن اهميت ندهند، امکان خلق يک دنيای منصف تر و صلح آميز تر از بين می رود.

 

از اين جهت است كه حلقه ها و حلقه هاي كندوكاو كلاسي نه تنها فرصت اکتشاف و تمرين توانايی های شناختي و ادراكي را براي كودكان فراهم مي كند بلكه زمينه کشف و ايجاد ارزش ها، ايده أل ها و انسانهايي كه از نظر أنان مهم و قابل احترام باشند را نيز بوجود مي آورد. اين كلاس ها محيطی را برای کودکان بوجود می آورد که در كنار رشد شناختي و سياسي به رشد احساسي و اجتماعي نيز برسند. در چنين بستري است که آنها گفت وگوي اصيل، احترام به يکديگر، اعتقاد متقابل روزافزون و توانايی ارتباط برقرار کردن در سطوح مختلف را تجربه مي كنند. اين اعتماد روزافزون به جديت و تعهد يکديگر براي آموزش و برورش احساسات بسيار ارزشمند است .

 

بنابراين، اگر می خواهيم كندوكاو توأم با مسئوليت و دقت اخلاقي (که كندوكاو اخلاقی بخشي مهم از آن محسوب می شود) را بسط دهيم چيزي بيشتر از مهارت در تمرين منطق و دليل و برهان لازم است. آنچه در جلسات پرسش و پاسخ کلاس رخ می دهد آگاهی کودکان از ساختار پرمعنای زندگی شان (روابط موجود بين زندگي خودشان با ديگران و با جهان) است. آنها درباره خودشان و دنيايی که در آن زندگی می کنند چيزهايی ياد می گيرند و همانطور که پيش می روند اقدام به خلق احتمالات زيادی می کنند. به محض اين که کودکان درگير جلسات پرسش و پاسخ و تمام نتايج و اثرات (كه شامل تعهد در قبال اصل خطاپذيری هم می شود) چيزي بيشتر و مهم تر از برورش مهارت هاي تفكر در حال اتفاق افتادن است. کودکان خودشان متوجه می شوند که در يک محيط دمكرات و مبتني بر جستجوگري زندگی می کنند که هدفي درونی و ذاتي دارد و توجه، علاقه و تعهد آنها را ميطلبد. آنها خود را همچون برسشكران به هم بيوسته و اجتماعي اي می بينند که در رويارويی با انواع مختلفي از تجارب انسانی همراه معلم و همکلاسی هاي خود احساس می کنند، قسمت می کنند، متحير می شوند، می انديشند، خلق می کنند، دوست دارند و آرزو می کنند.

 اين امر تجربه كردن مسئوليت و دقت است، تجربه اي مبتني بر قبول اين موضوع که هر اتفاقی كه در دنيای خارج رخ می دهد _ ارتباطات، دوستی، عشق، همبستگی، خلاقيت، بوجود آوردن معنا، تشريک انديشه هايی مثل زيبايی، عدالت، خوبی و دلسوزی_ واقعا اهميت دارد. درست نيست كه به جوانان گفته شود: شما لزوماً بايد در به دست آوردن تجربات بكوشيد.